نویسنده: سلمان قاسمی




 

ج: دیدگاه سوم در منشاء فراماسونری

این جریان ریشه در طریقت رازآمیز کابالا و سازمان های یهودیان مخفی مستقر در کشورهای اروپایی از جمله انگلستان و اسکاتلند دارد
برای روشن شدن این مطلب باید طریقت رازآمیز کابالا و سازمان های یهودیان مخفی را جداگانه مورد بررسی قرار دهیم چرا که از نظر برخی محققین همین دیدگاه، منشاء و ریشه اصلی جریان فراماسونری می باشد و جالب اینکه این دو (طریقت کابالا و یهودیان) پیوندی عمیق و تاریخی با همدیگر داشته و دارند.

کابالا: از بت پرستی تا عرفان

به گواه قرآن کریم بنی اسرائیل در دو موضع تمایل آشکاری به بت پرستی نشان دادند نخست هنگام رویارویی با قومی در این سوی نیل، هنگامی که به معجزه الاهی با شکافته شدن آب نیل، از دست فرعون نجات یافته بودند و دیگری در غیبت چهل روزه حضرت موسی (علیه السلام) در مورد اول، آنها با دیدن قومی که به بت پرستی مشغول بودند از پیامبر خود موسی (علیه السلام) خواستند تا برای آن ها بتی مانند بت آن قوم قرار دهد تا آن را بپرستند و در مورد دوم با اندک بهانه ای به ندای فتنه گری سامری لبیک گفته و در شمار گوساله پرستان درآمدند. اما آیا معقول است که ما فکر کنیم آنها قبل از این قضایا به طور کامل یکتاپرست بودند و هیچ گونه آشنایی با این گونه انحرافات نداشتند؟ یقیناً گروهی که عمری را در یکتاپرستی سپری کرده باشند تنها با دیدن صحنه پرستش یک بت، آرزوی بت پرستی نمی کنند و با دعوت شخصی به گوساله پرستی، در سلک گوساله پرستان در نمی آیند، پس ماجرا چیست؟ شاید جواب این سؤال را بتوان با مراجعه به تاریخ طولانی همنشینی آنان با مصریان باستان، پیدا کرد.
طبق اسناد تاریخی، مردم مصر باستان تأثیر زیادی بر روی بنی اسرائیل گذاشته اند چرا که مدت زمان زیادی در مصاحبت همدیگر زندگی می کردند. بنی اسرائیل در طول مدتی که تحت حاکمیت حضرت یوسف (علیه السلام) زندگی می کردند و تا زمانی که ایشان زنده بودند، قومی یکتاپرست بودند اما بعد از ایشان تحت تأثیر خدایان مصری قرار گرفته و بسیاری از آنان بت پرستی پیشه کردند.(1) یکی از بت های مورد پرستش آنان، بت «بَعل » بود که مردم مصر هم آن را می پرستیدند.
در حقیقت بنی اسرائیل در غیبت چهل روزه حضرت موسی (علیه السلام)، نسخه ای عینی از همان بت بعل مصری را ساخته و به پرستش آن پرداختند. چرا که هائر (هاثور) و افیس(2) خدایان گاو نر و ماده، نماد خورشیدپرستی بودند. پرستش این خدایان تنها یک مرحله از تاریخ طولانی خورشیدپرستی مصر باستان می باشد و گوساله طلایی کوه سینا مدرک کاملاً اثبات شده ای است که نشان می دهد این موضوع به خورشیدپرستی مربوط بوده است.(3)
حال که قوم بنی اسرائیل در زمان حیات موسی (ع) دست به ساختن بت زده و بت پرست شدند پس از مرگ وی این انحراف در آنان شدیدتر شد و بسیاری از آنان با مراجعه به آیین بت پرستی مصر باستان که از کاهنان و جادوگران مصر آموخته بودند در شمار بت پرستان در آمدند. این عقاید که یهودیان از کاهنان مصری یاد گرفته بودند کابالا نام داشت که داری ساختاری سری و درونی بود و اساس آن را جادوگری تشکیل می داد. این کاهنان از سِنخ همان کاهنانی بودند که در قرآن در کنار فرعون و در کسوت مشاوران و ساحران او قرار دارند. همانطور که در قرآن نیز مشهود است عقاید کاهنان و حاکم متکبر مصر، فرعون، در تضاد کامل با توحید بوده است تا جایی که فرعون خود را خدای آنان می دانست.
طبق نظر محققان، مصریان اعتقاد خاصی در مورد ماده داشتند آن ها معتقد بودند که «ماده همیشه موجود بوده است. برای آنها غیرقابل قبول به نظر می رسید خدایی از عدم چیزی بیافریند. به عقیده آن ها جهان زمانی آغاز شد که نظم از آشوب پدیدار شد و از آن زمان تاکنون میان نیروهای نظم و بی نظمی مبارزه بوده است. این حالت آشوب زده «نان »(4) نام داشت و مانند توصیف سومریان همه چیز تاریک، تهی و لجّه ای پرآب بود در این میان نیروی خالق (درون وضعیت آشوب) دستور داد نظم آغاز شود. این قدرت نهفته که درون ماده آشوب قرار داشت از وجود خود آگاه نبود و یک احتمال یا یک پتانسیل به شمار می رفت که در بی قاعدگی آشوب، ظهور کرد ».(5)
جالب اینکه این گونه نظریت که به نوعی مخالف با یکتاپرستی بنی اسرائیل بود وارد کتاب مقدس شد تا جایی که در سفر پیدایش تورات، در مورد پیدایش جهان شاهد نظراتی ماده گرایانه از این دست هستیم و در جریان جمع آوری و کتابت عهد قدیم، به آن راه یافته است. بعدها، کابالا با ترکیب شدن با بعضی نظریات مذهبی یهود شکلی عرفانی به خود گرفت تا جایی که امروزه کابالا را سنت شفاهی و شاخه ای مبهم و سری از یهودیت و آن را موشکافی معانی پنهانی تورات و تلمود که با علوم غریبه مختلط شده است، می دانند اما در حقیقت به قول مورخ مشهور یهودی، تئودور ریناخ، کابالا ««یک سمّ بی صدا بود که وارد عروق یهودیت گردید و تمام آن را آلوده کرد. »(6)
در تعریف واژه کابالا آورده اند که اصل آن "قبالا" و آن از واژه عِبری "قَبِل" « ««با فتحه حرف اول و کسره حرف دوم و سکون حرف آخر) به معنی قبول کردن، سرسپردن و دل سپردن است و مجموعه تعالیم باطنی را در بر می گیرد که ما را به سنت عرفان یهودی ارجاع می دهد. در اصل ««کابالا » Kabbalah نامی است که بر تصوف یهودی اطلاق می شود و تلفظ اروپایی «کبّاله » عبری است به معنی ««قدیمی » و ««کهن ». پیروان آئین کابالا، یا کابالیست ها، این مکتب را ««دانش سرّی و پنهان » حاخام های یهودی می خوانند و برای آن پیشینه ای کهن قائل اند، آنها بر این اعتقادند که کابالا در اصل کتابی است رمزگونه که از طرف خداوند به پیامبران، آدم، نوح، ابراهیم و موسی (علیهم السَّلام) نازل شد و حاوی دانش پنهان قوم بنی اسرائیل بود. البته این ادعا پذیرفتنی نیست و برای تصوف یهودی، به عنوان یک مکتب مستقل فکری، پیشینه جدّی نمی توان یافت. مشارکت یهودیان در نحله های فکری رازآمیز و عرفانی به فیلو اسکندرانی در اوایل سده اوّل میلادی می رسد. ولی فیلو واضع مکتب جدید فکری نبود و کار او را باید به ارائه اندیشه های دینی یهود در قالب فلسفه یونانی و فرهنگ هلنی محدود دانست....
در دوران اسلامی نیز چنین است. نحله های فکری گسترده عرفانی - رازآمیز که در فضای فرهنگ اسلامی پدیدار شد بر یهودیان نیز تأثیر گذارد و برخی متفکرین یهودی آشنا با مباحث عرفانی پدیدار شدند که مهم ترین آنان ابویوسف یعقوب بن اسحاق القرقسانی (سده چهارم هجری / دهم میلادی) است. اوج تولید فکری یهودیان در عرصه اندیشه عرفانی در دوران پیش از کابالا، دو رساله سِفر یصیرا (آفرینش نامه) و سِفر بهیرا (روشنایی نامه) است. این دو رساله را باید تلاشی دانست برای ارائه عقاید دینی - سیاسی یهود در قالب مفاهیم عرفانی رایج در دنیای اسلام. بدین سان، مفاهیمی چون «نور »، «سلوک »، «تجلی » «جدایی » «اصل » و غیره به یهودیت راه یافت، نخستین تجلی نور در کوه طور بر موسی (علیه السلام) است و سپس داوود، نماد نور الهی، به حامل آن در دنیای زمینی و ««شخینا »(7)، تجلی روحانی داوود، به حامل آن در دنیای ماوراء زمینی بدل می شود. این همان اسطوره سیاسی ««خاندان داوود » است که اینک جامعه رازآمیز پوشیده است.
این میراث نه چندان غنی، که «قباله » (کابالا) خوانده می شد، در سده سیزدهم میلادی به پیدایش تصوف یهودی انجامید. تا زمان فوق، قباله (کابالا) واژه ای عام بود و مصداقی مشخص نداشت. نه کتابی به این نام در کار بود نه مکتبی جدّی از عرفان یهودی.
از زمان تدوین کتاب ظُهَر، (زوهر)(8) در اواخر سده سیزدهم میلادی، واژه «قباله (کابالا) به طور عمده به این کتاب اطلاق و پیروان این مکتب جدید ««کابالیست » نام گرفتند. با انتشار این کتاب، تصوف یهودی (کابالا) به صورت یک نظام فکری و عملی سامان یافته، منسجم شد و شکل نهایی خود را یافت. نویسنده ی این کتاب فردی است به نام موسی بن شم تاو لئون (1240-1305) او این کتاب را در سال های 1280 - 1286 به رشته ی تحریر درآورده است. ظهر به معنای درخشش است و با واژه های مشابه در زمان عربی خویشاوند می باشد.
این کتاب شامل نوشته هایی است در تفسیر تورات و کتب عهد عتیق به زبان آرامی. کتاب مذکور به شیوه ی متون عرفانی رایج در دنیای اسلام نوشته شده که از زبان نماد و تمثیل و داستان های رازآمیز برای بیان عقاید خود بهره می بردند. موسی لئونی برای معتبر ساختن اثر خویش آن را به گذشته های دور و به یک خاخام یهودی به نام شمعون بن یوهای منتسب کرد که گویا در سده ی دوم میلادی می زیسته است.
شمعون بن یوحای از چنگ رومی ها می گریزد، و به مدت 13 سال در غاری پناه می گیرد. در این مدت به عبادت و تفکر می پردازد و سرانجام رازهای هستی بر او آشکار می شود.
موسی لئونی به کلی منکر تدوین این کتاب از سوی خود بود و ادعا می نمود که یک زن یهودی و دخترش برخی دستنوشته های قدیمی را در اختیار او نهادند که کتاب فوق هم در میان آن ها بوده است.
اصالت این کتاب در همان زمان مورد تردید قرار گرفت و امروزه نیز محققین تردیدی ندارند که کتاب فوق در فاصله ی سال های 1270 تا 1300 میلادی تدوین شده و مصنف آن خود موسی لئونی است. مفاهیم رازآمیز این کتاب سرشار از پیش گویی درباره ی سرنوشت و رسالت الهی و آینده ی قوم یهود است. پیش گویی های کتاب از آنجا که به شمعون بن یوحای در سده ی دوم میلادی نسبت داده می شود، طبعاً حیرت انگیز می باشد و اعتماد خواننده را به این پیشگویی ها جلب می کند. در این کتاب از ظهور دو مسیح سخن به میان آمده: مسیح بن یوسف و مسیح بن داوود و مسیح بن یوسف - مطابق اعتقاد مسیحیان - همان عیسی بن مریم (علیهماالسلام) و مسیح بن داوود، مسیح موعود یهودیان می باشد. پیش گویی ظهور مسیح بن یوسف بدین جهت بود که کتاب اعتماد مسیحیان را جلب کند (که موفق هم بود). مطابق آنچه که در کتاب آمده، گشایش و نوزایی در کار دولت یهود، راه را برای ظهور دو مسیح باز خواهد کرد.(9)
مفاهیم کابالا (تصوف یهودی) به شدت متأثر از فرهنگ اسلامی است و حتی بسیاری از مفاهیم آن شکل عبری مفاهیم رایج در فلسفه و عرفان اسلامی است. در واقع، اندیشه پردازان مکتب کابالا، به دلیل زندگی در فضای فرهنگ اسلامی و آشنایی با زبان عربی، به اقتباس از متون مفصل عرفان اسلامی دست زدند و با تأویل های خود به آن روح و صبغه یهودی دادند. این کاری است که یهودیان در شاخه های متنوع علم و دانش ا نجام دادند. برای نمونه، باید به مفاهیم ««هوخمه » (حکمت)، «کدِش » (قدس)، ««نِفِش » (نفس)، ««نِفِش مدبرت » (نفس مدبره)، ««نِفِش سیخلت » (نفس عاقله)، ««نِفِش حی » (نفس حیات بخش)، ««روح » و غیره در کابالا اشاره کرد. مکتب کابالا نیز به دو بخش ««حکمت نظری » و ««حکمت عملی » تقسیم می شود. در تصوف کابالا بحث های مفصلی درباره خداوند و خلقت وجود دارد که مشابه عرفان اسلامی است به ویژه در تأکید فراوان آن بر مفهوم ««نور » و مراحل تجلی آن.
آنچه از زاویه تحلیل سیاسی حائز اهمیت است، ««شیطان شناسی »(10). و ««پیام مسیحایی »(11). این مکتب است و دقیقاً این مفاهیم است که کابالا را به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی معنادار می کند.(12)
مفاهیم کابالا عموماً تفسیر سری تورات خصوصاً کتاب فقهی تفسیری تلمود است به اعتقاد آنها هر یک از کلمات، حروف، اعداد در کتاب مقدس دارای معانی رمزی می باشد که اصحاب قبالا بر آن واقفند. پدیدآورندگان قبالا ریشه معنوی و روحی خود را به سخنانی در سفر دانیال باز می گردانند. سفر دانیال به علت وجود پیشگویی های نجومی در آن مطالعه اش لذت بخش است در این کتاب، دانیال نیز به رازداری و کتمان و صبر دعوت می شود.(13)
آیین قبالا را می توان عرفان سنتی شفاهی در برابر سنت مکتوب یهود، برشمرد که نخستین بار از قرن یازدهم در میان یهودیان اسپانیا و جنوب فرانسه رایج گردید و پس از دو قرن، نخستین آثار مکتوب قبالایی که بر تفسیر عرفانی بر اسفار پنج گانه تورات استوار بود، به وجود آمد. هسته اصلی قبالا را می توان در گفتارهای تلمود و در دو بخش "خداشناسی" و "خودشناسی" دنبال کرد. البته بخش اعظم قبالا، حول محور نجوم، حروف و اعداد بنا گشته است. برای مثال در زبان عبری ارزش عددی اسامی آدم و یهوه به صورت یکسان 45 است. بنابراین بر اساس تعبیر کابالا یهوه مساوی است با آدم، یعنی آدم، خدا بود. به این ترتیب اعلام می شود که همه انسان ها در بالاترین درجه درک مانند خدا بوده اند.
چنین خداشناسی، گونه ای از اسطوره های الحادی را در بر دارد و اساس انحطاط یهود است. کابالیست های یهودی مرزهای عقل سلیم را چنان نقض کرده اند که حتی می کوشند بشر را خدا بخوانند. رگه های این الحاد را در علوم نوپیدای قرون جدید می توان در قالب تأکید و تکیه بر اومانیسم مشاهده کرد. این اندیشه فاسد که هدفش اقناع خودبینی و غرور یهودی بود، در یهودیت که اساساً بر مبنای اطاعت و فرمان برداری از خدا بنا شده بود، گسترش یافت و رفته رفته آن را فاسد و نابود ساخت.

سازمان های یهودیان مخفی

همانطور که در ابتدای فصل اول گذشت تحقیق و بررسی در زمینه یهود و یهودیت مسائل منحصر به فردی دارد که در هیچ یک از ادیان دیگر نمی توان نمونه آن را پیدا کرد، یهودیان مخفی هم از جمله مسائل اختصاصی یهودیان است. بنابر احکام دینی یهود وقتی که یک یهودی در موقعیتی قرار می گیرد که مجبور می شود دین خود را کتمان کند، شرع یهود به وی این اجازه را می دهد که او ظاهراً دین خود را ترک کرده و به اصطلاح مرتد شود اما در خفا بر دین یهود باقی بماند.(14) این ارتداد که به ارتداد رازگونه یعنی ارتدادی که راز و رمزی در آن نهفته است شهرت دارد صفحات زیادی را در تاریخ قوم اشغال کرده است و به عنوان سلاحی هولناک و مرموز در اختیار یهودیان قرار داشته و دارد. یک یهودی اگر مجبور به گرویدن به دین مسیح شود به نام ««مارانو » نامیده می شود که این کلمه دارای بار منفی (به معنای خوک و انسان حریص) می باشد و اگر یک یهودی مجبور به گرویدن به دین اسلام شود ««دونمه » یعنی بازگشته یا جدیدالاسلام نامیده می شود. نمونه های این اتفاق در تاریخ بسیار رخ داده است تا جایی که در بعضی مواقع تعداد مارانوها یا دونمه ها در یک جامعه بیشتر از یهودیان واقعی بوده است. نوکیشان یا همان مارانوها با همین حربه نه تنها سبب اقتدار خود را در کنار حاکمان برپا داشته اند بلکه گاهی هم بدین وسیله به مقابله با دشمنان خود پرداخته اند در یک مورد، نحوه استفاده از این سلاح مخرب را روشن تر بیان می کنیم.

انکیزاسیون و نوکیشان مسیحی

انکیزاسیون(15) هم از آن داستان هایی است که در تاریخ نگاری معاصر که شدیداً یهودی - صهیونیستی است به عنوان یکی از اسناد مظلومیت یهود طرح می شود اما این داستان هم به مانند داستان اسباط گم شده فریبی بیش نیست و حتی می توان گفت عیناً وسیله ای است برای بدنامی دشمنان یهود و ماهی گیری خودشان از این آب گل آلود، در حقیقت طراح و بنیانگذار فکری انکیزاسیون، کشیشی یهودی الاصل به نام آلفونسو اسپینا بود و نخستین بار محکمه تفتیش عقاید اسپانیا در سپتامبر 1480 میلادی به دستور ایزابل در کاستیل برپا شد.

زمینه های شکل گیری انکیزاسیون:

بعد از فتح اندلس و مسلط شدن حاکمان مسیحی بر آنجا با توجه به سنن خاص خود و پیوندهای محکمی که با کلیسای کاتولیک رم داشتند محدودیت هایی را برای یهودیان در بدست آوردن مَناصب و امتیازات اشرافی ایجاد کردند به همین خاطر گروهی از یهودیان برای رشد در هرم سیاسی و برخورداری از امتیازات بیشتر و گسترده تر، در ظاهر به مسیحیت گرویدند ولی در عمل یهودی ماندند. در دائرة المعارف یهود هم به یهودی بودن بسیاری از مارانوها اذعان شده است. این موج سلطه تام و تمام بر دولت های مسیحی به تدریج گسترش یافت و در میان مردم فرودست تعارض هایی را با این گروه از نوکیشان بر انگیخت. مردم مارانوها را متهم می کردند که در خفا یهودی مانده اند و نوکیشی ایشان تنها پوششی است برای خیانت، دغلکاری و اخاذی.(16)
از طرفی دیگر در زمان تأسیس انکیزاسیون، اُلیگارشی(17) یهودی با دو تهدید جدی در درون جامعه یهودیان اسپانیا مواجه بود: مرتدین و قرائیون. و علاوه بر این تهدیدات می توان وجوه انبوه مسلمانان را نیز که تحت سلطه حکومت مسیحی اسپانیا درآمده بودند را اضافه کرد چرا که یهودیان، مسلمانان را دشمنان دیرینه خود می دانستند. در مورد مرتدین البته این ارتداد به همان معنایی است که در اسلام وجود دارد، بازگشت کامل از دین قبلی و با ارتداد رازگونه که قبلاً گذشت و به معنای یهودی مخفی بود متفاوت است. در این مورد، بودند یهودیانی که واقعاً به آیین نیاکان خود پشت کردند و پیوند خود را با جامعه یهودی گسستند.
اما قرائیون (به معنای قرائت کنندگان کتب مقدسه قدیم) فرقه ای یهودی بودند که در نیمه دوم قرن هشتم میلادی در بابل بوجود آمدند. مؤسس این فرقه عانان بن داوود بود. از عقاید آنان مخالفت با تفسیر تلمودی تورات و هدف شان بازگشت به تورات بود. آنان به تلمود اعتقادی نداشتند و با سیاست انزواطلبانه الیگارشی یهودی و تبدیل جوامع یهودی به جزایری محصور و بسته در درون جوامع میزبان به شدت مخالف بودند.(18)
این جریان به طور جدی یهودیت حاخامی را به معارضه طلبید. جالب این که بعضی بزرگان قرائی در ایران بودند. جریان قرائی با داشتن چنین اعتقاداتی کاملاً در برابر یهودیان حاخامی قرار می گرفت چرا که یهودیت حاخامی با ابزار تفسیر تلمودی و محدود کردن یهودیان و جلوگیری از حل شدن آنان در جامعه میزبان، توانسته بودند در هر جایی که هستند قدرتی در داخل حکومت میزبان باشند و بدین وسیله اهداف خود را تحقق بخشند. و شاید ترس از دست دادن این امتیازات بود که در جریان حمله الیگارشی صلیبی اروپا به فلسطین در نیمه دوم سده یازدهم میلادی کانون قرائیون در بیت المقدس به وسیله شوالیه های صلیبی منهدم شد و یک واحد از آنان، رهبران دینی و پیروان فرقه قرایی را در کنیسه شان گرد آوردند و همه را زنده زنده به آتش کشیدند در حالی که چنین حادثه ای برای یهودیان حاخامی ساکن فلسطین رخ نداد.
با این حساب می توان نتیجه گرفت که تدوام جوامع یهودی به همان گونه ای که یهودیت حاخامی طالب آن بود آنقدر برای آنان اهمیت داشت که به هر وسیله ای قرائیون را از صحنه به در کنند جالب تر اینکه قرائیون بر خلاف سایر فرق یهودی، اهمیت زیادی به تبلیغ دین یهود می دادند و با روَیه ای که داشتند طرفداران زیادی پیدا کردند. کم کم در سده های چهاردهم تا شانزدهم، حاکمان، تفاوت قرائیون با یهودیت حاخامی را تشخیص دادند و بعدها دولت مردان روس به آنان حقوق کامل شهروندی اعطا کردند، همچنین دولت آلمان اعلام کرد که قرائیون، یهودی به شمار نمی روند بدینسان آنها از تهاجم آلمان آسیبی ندیدند. کم کم خطر قرائیون برای الیگارشی یهودی چنان بالا گرفت که بعدها یهودا هالوی متفکر بزرگ یهودی، کتاب خزری خود را برای مقابله با آنان تدوین کرد و دیگر دانشمند یهودی، ابراهیم بن داوود قرطبه ای کتاب معروف خود به نام سفر قباله را در دفاع از تاریخ حاخامیم یهودی و علیه قرائیون نوشت. ابن میمون بزرگ ترین فیلسوف یهودی نیز در دوران اقامت خود در مصر، مجادلات سختی با قرائیون داشت.
طرح و برنامه ریزی انکیزاسیون به وسیله یهودیان نوکیش در زمان اقتدار الیگارشی یهودی در دربار مسیحی اسپانیا، بهترین وسیله ای می توانست باشد برای سرکوب کردن مرتدین و قرائیون که به دشمنان سرسخت یهودیت حاخامی تبدیل شده بودند. جالب اینکه محکمه تفتیش عقاید؛ مشروعیت خود را از پاپ می گرفت و بدنامی آن دامن کلیسا را می آلود در حالی که نتیجه آن به نفع یهودیان تمام می شد. اما مسأله هنگامی جالب تر می شود که بدانیم بعدها تاریخ نگاران غربی یهودی و صهیونیست ماب همین ماجرا را به عنوان یکی دیگر از اسناد مظلومیت یهود در تاریخ منتشر کرده اند و همانند داستان اسباط گم شده، از یک طرف با خیانت کاری خود هم کیشان خود را به مسلَخ فرستادند و از طرف دیگر با دسیسه های رذالت آمیز خواسته اند از این آب گل آلود ماهی گیری کنند. و هیچ به روی خود نیاورده اند که در جریان همین انکیزاسیون چه تعداد مسلمان به قتل رسیدند و یا در آتش سوزانده شدند و چه تعداد، از خانه های خود آواره شدند.
حقیقتاً حیرت انگیز است که قتل سه چهار هزار نفر در طول قریب به سه سده در تاریخنگاری رسمی غرب جایگاهی عظیم پیدا می کند در حالی که سه میلیون مسلمان بومی اسپانیا به دلیل ستم حکمرانان آلمانی تبار و همدستان یهودی شان مبجور به ترک سرزمین آبا و اجدادی خود شدند، ده ها هزار تن از ایشان به قتل رسیدند، تعدادی در محاکم تفتیش عقاید محکوم و به آتش کشیده شدند و بسیاری مجبور به ترک دین و آیین خود شدند و این همه هیچ انعکاسی ندارد. نمونه گویا از سیطره این نگرش بر تاریخنگاری غرب را در کتاب تاریخی ویل دورانت می توان مشاهده کرد. او تنها در یک سطر کوتاه تعداد مسلمانانی را که در سده ی شانزدهم از اسپانیا اخراج شدند سه میلیون نفر ذکر می کند ولی در فصلی با عنوان "خروج بنی اسرائیل" به مهاجرت یکصد هزار نفر یهودی، بیش از چهار صفحه اختصاص می دهد.(19) و این چنین است که یهودیان مخفی در دستگاه انکیزاسیون در نقش کشیشانی متعصب ظاهر شدند و با یک تیر چند نشان را مورد هدف قرار دادند:
الف: ابتدا تعداد زیادی از مسلمانان را مجبور به ترک دین و آیین خود نمودند و تعداد زیادی از آنان را کشته و بسیاری دیگر را بالاجبار از خانه و کاشانه خود آواره کردند.
ب: با شناسایی و از بین بردن مرتدین یهودی خود را از شر آنان رهایی داده و باعث هر چه محکم تر شدن پایه های اعتقادی جامعه یهودی تحت سلطه خود شدند.
ج: با شناسایی قرائیون که خواهان ذوب شدن و پیوستن یهودیان به جوامع میزبان بودند با آنان به نحو شایسته برخورد کردند و همچنان جامعه یهودی را در انحصار افکار یهودیت حاخامی نگه داشتند.
د: بعدها همین داستان را به عنوان مدرکی قرار دادند و برگی دیگر به تاریخ افسانه گونه و سراسر مظلوم نمایی خود اضافه کردند و آن ها به خوبی از کارکرد این گونه تاریخ نویسی آگاه بودند و در همین راستا بود که این مساله بعدها در تاریخ به نام "اخراج یهودیان" نامگذاری و آن را به سیاست های ضد یهودی و ضد سامی دستگاه تفتیش عقاید (که مشروعیت خود را از پاپ گرفته بود) نسبت دادند و چه استفاده ها که نبردند.
با این همه، این تنها یکی از شگردهای یهودیان مخفی در خدمت به اهداف قومی خود بود اما کارکرد دیگر یهودیان مخفی که ارتباط بیشتری هم با بحث ما دارد، پدیده یهودیان درباری است که به حق یکی از مسائلی است که تأثیرات زیادی بر حکومت های جوامع غربی و شرقی داشته است. قبلاً گذشت که یهودیان با مخفی نگه داشتن دین خود و پذیرش پدیده ای به نام نوکیشی توانستند موانع موجود بر سر راه نفوذ به موقعیت های بالای سیاسی در حکومت را از میان بردارند و آنان که به خاطر هم زیستی شان در کنار مسلمانان آشنا به بسیاری از علوم اسلامی شرقی و غالباً به چند زبان مسلط بودند جایگاه خوبی را در کنار حکمرانان غربی مسیحی برای خود دست و پا کردند و از آن جایی که دارای روحیه همبستگی بالایی با همکیشان خود بودند به سرعت همکیشان خود را بالا کشیده و این آغاز پدیده ای شد که از آن به عنوان یهودیان درباری نام برده می شود.
در تأیید این مطلب، نقش یهودیان در جنگ های صلیبی را می توان نمونه کاملی از همکاری یهودیان با حکمرانان مسیحی برشمرد. اگر چه در تاریخ نگاری یهود، یهودیان جزء قربانیان جنگ های صلیبی شمرده می شوند اما جنگ صلیبی شبه جزیره ایبری نقض ادعای آنان است. به نوشته مورخین دانشگاه عبری اورشلیم، شاهان مسیحی، یهودیان را به دلیل آشنایی شان با فرهنگ اسلامی در عملیات خود از نظر سیاسی و فرهنگی بسیار مؤثر یافتند و به پاس این خدمت در هر منطقه ای که به تصرف حکم رانان اروپایی در می آمد، به یهودیان، مغازه، اراضی کشاورزی و باغ واگذار می شد. بدینسان سران جامعه یهودی به "پشتوانه مالی و اسب تروای" حکمرانان مسیحیِ قاره اروپا علیه دولت های اسلامی اسپانیا بطور اخص و جهان اسلام بطور اعم بدل شدند. این سرآغاز پیوند زرسالاران یهودی با خاندان های سلطنتی و الیگارشی حاکم بر اروپا و شکل گیری اتحادی تاریخی است که نقشی اساسی در پیدایش تمدن جدید غرب ایفا کرد.(20)
از دیگر صفاتی که باعث تسهیل در ارتقاء مقام آنان در نزد خاندان های حکومتگر می شد و می توان به منفعت طلبی فردی و خاصیت جهان وطنی آنان اشاره کرد. در مورد صفت اول، خود آنها معتقدند که موفقیت در کسب ثروت دنیوی به معنای آن است که فرد مقبول خداوند است و وظیفه یهودی است که ثروت های مادی و دنیوی به دست آورد و آن را در راه خواست دین خود خرج کند. این مسأله تا جایی در اعتقادات آنان اهمیت دارد که در تلمود،(21) یکی از شرایط برگزیده شدن شخص، به پیامبری ثروتمند بودن وی بیان می شود:
شخینا قرار نمی گیرد مگر بر انسانی که عاقل و دانشمند و دلیر و ثروتمند و بلند اندام باشد. (شبات، 92 الف)(22)
و اینگونه است که غالباً ثروتمندترین یهودیان تجار و سرمایه گذارانی موفق و در عین حال از علمای مطرح یهودی بوده اند. این خصوصیت به راحتی می توانست مسیر آنان را در رسیدن به جایگاهی سیاسی و تأثیرگذار در حکومت وقت تسهیل کند همان طور که در سده های هجدهم و نوزدهم این اتفاق افتاد و آنان که بسیاری از سرپل های تجارت جهانی را که عموماً بندرهای تجاری بودند در اختیار داشتند خود به قدرت های مهم مالی در کنار قدرت های سیاسی تبدیل شدند در حالی که خاصیت جهان وطنی و در کنار آن پراکندگی آنان با حالت نیمه شهروندی که داشتند به کمک شان می آمد تا هم اطلاعاتی در مورد مناطق مستعد و سودآور در اختیار داشته باشند و هم احساس تعلق خاطر به کشور میزبان نداشته و از انسجام فرقه ای خود در راستای تأثیرگذاری بیشتر بر حکومت های محلی استفاده کنند، نتیجه عوامل فوق را می توان در ایجاد و گسترش شبکه های مالی جهانی و اتصال بندرگاه های تجاری آن دوران به وسیله یهودیان مشاهده کرد. در حالی که سفرهای دریایی برای کشف مناطق جدید و یافتن محصولات پرمنفعت برای تجارت با سرمایه گذاری آنان انجام می شد که در یک نمونه می توان کشف قاره امریکا را حاصل اینگونه فعالیت ها دانست و تأسیس کمپانی هند شرقی را نیز در راستای همین اهداف می توان ارزیابی کرد.

در یک جمع بندی می توان کارکرد یهودیان در همکاری با حکومت ها را در موارد زیر خلاصه کرد:
الف: بانکداری: یهودیان گاه وام های کلانی به دربار می دادند و از این لحاظ نقدینگی آنها را تأمین می کردند.
ب: پیمانکاری مالیاتی: آنها معمولاً مالیات را پیش خرید می کردند و آن را از کشاورزان و رعایای حکومت می گرفتند و طبعاً در جریان گردآوری می کوشیدند تا سود هر چه بیشتری به چنگ آورند.
ج : نظامیگری: در این مورد آنان در تأمین تدارکات ارتش و تهیه تجهیزات نظامی فعالیت می کردند.
د: ضرب سکه: تأمین فلز مورد نیاز در بعضی حکومت ها از فعالیت های یهودیان به شمار می رفت.
ه: تأمین نیازهای مصرفی و زینتی دربارهای سلطنتی
ز: فعالیت های دیپلماتیک و اطلاعاتی: به خاطر نفوذی که یهودیان / مارانوها در دربارها و پیوندهای بین المللی که با شبکه های خود در خاندان های حکومتگر داشتند بهترین وسیله برای فعالیت های دیپلماتیک به شمار می رفتند که برخی مواقع هم این کارکرد نوعی جاسوسی و خبرچینی به شمار می رفت.(23)

از گذر همین روابط بود که یهودیان / مارانوها ثروت کلانی به دست آوردند و روز به روز بر اقتدار و نفوذ خود در میان حکومت ها افزودند در حالی که از طرف دیگر و به واسطه شبکه مالی به هم پیوسته و بین المللی خود، کم کم به عنوان قدرتی موازی در کنار حکومت ها به حساب می آمدند و در بسیاری از مواقع در اصل حکومت ها را به زیر سلطه خود در آوردند.


پی‌نوشت‌ها:

1. مددی حجت الله، داعیه داران دین، ص 52.
2. Hathor - Aphis
3. یحیی هارون، شوالیه های معبد، ص 37.
4. Nun
5. یحیی هارون، فراماسونری جهانی، ص 84.
6. هارون یحیی، فراماسونری جهانی، ص 23.
7. Shekhina
8. این کتاب مشتمل بر 24 فصل است. بخش عمده کتاب شرح گفتگوهای شمعون بن یوهان با حلقه مریدانش است که در آن مکاشفات خود و رازهای هستی را فاش می کند. کابالیست ها معتقدند کتاب ظهر بسان کشتی نوح حاملان خود را از توفان حفظ می کند.
9. شهبازی عبدالله، ج 2، ص 252.
10. Demonology البته در عرفان اسلامی از شر به عنوان عدم وجود خیر تعبیر می شود و در حالی که شر در کابالا صبغه وجودی دارد و همین معنا در اعتقادات فراماسونرها در مورد شر و شیطان هم وجود دارد. هارون یحیی، فراماسونری جهانی، ص 220.
11. Messianism
12. شهبازی عبدالله، ج2، ص 245.
13. نویهض عجاج، پروتکل های دانشوران صهیون، ص 615.
14. این نظریه با روش تقیه که در اسلام مطرح است تفاوت های بنیادی دارد.
15. inquistion- تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
16. شهبازی عبدالله، ج2 ص 53 - لازم به ذکر است که مسلمانانی هم که به خاطر شرایط سخت به وجود آمده بوسیله حمله مسیحیان دین خود را پنهان می کردند ««مور » به معنی حقیر و پست نامیده می شدند.
17. به معنای نخبه سالاری دودمانی - معادل پلوتوکراسی، منظور از الیگارشی یهودی را می توان همان اتحادیه خاندان های شریک و درگیر در غارت گریهای ماوراء بحار دانست که در مرکز اروپا شکل گرفت و نیز باعث شکل گیری بزرگ ترین امپراتوری مستعمراتی تاریخ معاصر شد. برای اطلاعات بیشتر نک شهبازی عبدالله، ج 1 ص 11 به بعد.
18. نویهض عجاج، ص 522.
19. شهبازی عبدالله، ج 2، ص 65.
20. شهبازی عبدالله، ج 2، ص 11.
21. کتابی فقهی، تفسیری که جایگاه مهمی در میان یهودیان دارد. این کتاب به خاطر محتوای منحصر به فرد خود در ضدیت با سایر ادیان و غیر یهود به صورت عمومی و آزاد منتشر نمی شود. برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به سلمان قاسمی، ردپای سامری، صص 90- 81.
22. کهن ابراهام، گنجینه ای از تلمود، ص 140.
23. شهباری عبدالله، ج 2، ص 155.

منبع مقاله:
قاسمی، سلمان؛ (1390)، یهودیان بنی اسرائیل و فراماسونری، اصفهان: کیاراد: بصائر، چاپ اول